سینماتک قلهک

در پرانتز 1

( امیلی بلانت و سه فیلم متافیکشن آموزنده ای که بازی کرده )



بعد از اینکه فیلم خوب لبه فردا رو ماه پیش تو سینماتک دیدم ( که این ماه هم اکران میشه ) حرف و مفهومی که فیلم می خواست بزنه خیلی به دلم نشست جدا از اینکه حسابی هم سرگرم کننده و دوست داشتنی بود .

یکی از نکات قوت فیلم ، دو تا بازی خوب از تام کروز و امیلی بلانت بود که حالا سر موقع درباره فیلم ، مطلب رو می ذارم تو همین وبلاگ .

حالا می رسیم به امیلی بلانت و چیزی که می خوام بگم . البته اول بزارید کلمه ( متافیکشن ) رو توضیح بدم . حقیقتش هیچ توضیحی وجود نداره ! من چون با اسم ساینس فیکشن ( علمی تخیلی ) مشکل دارم و فکر می کنم اصلا هیچ ربطی به سینما و توهم واقعیت نداره . تو دسته بندی فیلم های خودم هم اسم من در آوردی ( متافیکشن ) رو گذاشتم . تازه متافیکشن می تونه ساب فیکشن هایی از قبیل ( تایم فیکشن ، اسپیس فیکشن ، روبوت فیکشن و ... ) داشته باشه ! در کل اگه براتون سخته همون ساینس فیکشن حساب کنید !

خلاصه که خانم امیلی بلانت سه تا فیلم متافیکشنی بازی کرده که هر سه  اونها تقریبا یه تم و مفهموم مشترک دارن . اینکه آیا سرنوشت برای ما از قبل نوشته شده ؟ یا ما با اراده می تونیم اون رو تغییر بدیم ؟

مسائلی که از زمان قدیم ما رو درگیر کرده و هنوز هم درگیر می کنه و ما هم تقریبا به جوابی نمی رسیم ولی خوشمون میاد که با این مفهموم بازی کنیم ! یکی از این بازی ها ، ساختن و دیدن فیلم هایی با این تم هستش که انصافا هم جذابه !

حالا میریم سراغ فیلم ها :


The Adjustment Bureau

ترجمه اسم این فیلم رو نمیشه دقیق گفت . یا اگر هم دقیق بگیم ، تا خود فیلم رو نبینیم اصلا سر در نمیاریم که منظورش چیه . شاید " اداره اصلاح و تنظیم " اسم خوبی باشه .

این فیلم  بر اساس داستان کوتاهی از فیلیپ ک دیک ساخته شده . کارگردانش  ، جرج نولفی ، کار آنچنان معروفی نداره و تنها عنصر معروف فیلم بازیگر مرد اصلی اون یعنی مت دیمون هستش .

داستان فیلم درباره یک سیاستمدار جوان به اسم دیوید نوریس ( مت دیمون ) هست که با معشوقه اش ( امیلی بلانت ) درگیر ماجرای دیوانه واری میشن . گروهی که خودشون رو از " اداره اصلاح و تنظیم "  می نامن ، بر اساس یه اشتباهی متوجه میشن که سرنوشتی که برای دیوید رقم خورده بود عوض شده و اینها باید کاری کنن تا دوباره خط زندگی و سرنوشت دیوید به سر جای قبلی خودش برگرده .

فیلم تماما نماد و ایما و اشاره هست اما کاملا قابل فهم ، سرراست و داستان گو . این افرادی که از " اداره اصلاح " هستن مثلا قراره که نقش فرشته ها رو بازی کنن .

فیلم به شدت سرگرم کننده و جذاب ـه . اما نمی دونم چرا اینقدر کم دیده شده  و به اصطلاح under rated هست . در صورتی که بخوام یه اثر برتر از بین این لیست انتخاب کنم همین فیلمه . فضای فیلم یه جورایی کلاسیک ـه که البته بیشتر به لباس و شکل و شمایل کارمند های اداره برمیگرده که یه طوری یادآور فیلم های نوآر هم هست . یعنی اصلا بحث قضا و قدر دنیا و کائنات رو فراموش کنید ! فیلم می خواد از قضا و قدر ژانر نوآر فرار کنه !


The Looper

سال 2012 یه فیلم ، بی سر و صدا اکران شد اما بعدش خیلی سر و صدا کرد ! رایان جانسونی که کارنامه ـش زیاد بین سینمادوستان شناخته شده نبود ، اما تلویزیونی ها اونو با کارگردانی اپیزود شاهکار مگس سریال بریکینگ بد می شناختن ، لوپر رو ساخته بود که حسابی هم گل کرد و محبوب شد . یه ترکیبی از کلیشه های ژانر که با تایم فیکشن هم مخلوط شده بود و یه جوزف گوردون لویت و بروس ویلیس درست و درمون داشت . فضای فیلم یادآور کارهای وسترن و جاده ای هم هست و خلاصه یه متافیکشن old school به حساب می آید و فکر کنم از همین الانش هم رفته باشه تو جریان دوست داشتنی  کالت ! داستان فیلم هم به خودی خودش خیلی جالب و درگیرکنندست . این که یه نفر تو جوونی به آینده بره و شخصیت مسن شده خودش رو بکشه بالاخره تک ـه ! امیلی بلانت هم اینجا از اواسط فیلم با قهرمان ماجرا همراه میشه و انصافا هم همراه خیلی خوبی هست . بلانت شخصیتش طوری هست که فقط صرفا همراه خوشگل قهرمان نیست و کاملا تو روند و نتیجه داستان مهم ـه و نقش حیاتی داره .

اینجا هم با سرنوشت و تقدیر طرف هستیم . شخصیت می تونه آیندش رو تغییر بده یا مجبور میشه که خودش رو بکشه و به این لوپ زندگیش پایان بده ؟


Edge of Tomorrow

این هم سومین فیلمی قضا و قدر و سرنوشتی که خانم امیلی بلانت بازی کرده . توضیحات مفصل تر برای روز اکران فیلم تو سینماتک . فقط کوتاه بگم که اینجا هم شخصیت های اصلی مقطعی از روز براشون تکرار میشه و حالا باید ببینن که می تونن سرنوشت خودشون و بقیه رو تغییر بدن یا نه ؟

 

همونطور که گفتم امیلی بلانت صرفا بهانه ای شد تا به سه تا از فیلم های مشابه کارنامش یه نیم نگاهی داشته باشیم . بلانت تو این فیلم ها سه تا شخصیت کاملا متفاوت از هم رو بازی می کنه . البته این بازیگر یه ذات ( زن خطرناک) مانند خیلی دلپذیر داره  و اتفاقا خودش هم به این موضوع اشاره کرده که به خاطر رنگ چشماش هست و این خاصیتش باعث شده بیشتر نقش خانم های پر رو و به خودمتکی رو بازی کنه ! در فیلم اول یه دختر شَر و شیطونه که کار خودش رو انجام میده و به نظر این و اون فکر نمی کنه . در فیلم دوم نقش یه زن بیوه مستقل رو بازی می کنه که داره با بازوی خودش برای خودش و پسرش نون در میاره و با هیچ کسی هم شوخی نداره و در فیلم سوم هم باز نقش یه زن ارتشی با اعتماد به نفس بالا رو بازی می کنه که همه ازش حساب می برن .

گاهی اوقات خوبه که به فیلم هایی که در ظاهر برای گیشه ساخته شده هم یکم فکر کنیم شاید چیزای خوب بشه ازش پیدا کرد و حتی یادگرفت . دیگه هم پرحرفی رو میزاریم کنار و یه تیکه از کتاب  مورد علاقه خودم رو نقل قول می کنم که بی ربط به این مسائلی سرنوشتی و قضا و قدر و شانس  نیست :

" با نگریستن به گذشته ، به نظرش می رسید که بخت با او یار بوده ، درست است که سرنوشت او را به مسیرهای پر پیچ و خم فرستاده بود . اما در نهایت ثابت شد که مسیرهای درستی بوده "

عطر پاتریک زوسکیند ترجمه رویا منجم


مجید میرجمالی

۹۳/۰۷/۲۹
پردیس قلهک

نظرات  (۱)

۰۲ آبان ۹۳ ، ۰۹:۲۴ محمد محمدیان رباطی
سینمای وبلاگی خوبی درست کردید

موفق باشید


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">