Monster University - دانشگاه هیولاها
خلاصه داستان:
مایک وازوفسکی و جیمز پی سالیوان زوجی جدایی ناپذیر هستند، اما قضیه از اول به این شکل نبود. از لحظه ای که این دو هیولا با هم روبه رو شدند، میخواستند سر به تن هم نباشد. «دانشگاه هیولاها» نشان میدهد چه طور مایک و سالی بر تفاوتهایشان فائق آمدند و بهترین دوستهای یکدیگر شدند.
داستان از آنجا شروع میشود که مایک کوچولو همراه با اردوی دبستانش به بازدید شرکت هیولاها میرود؛ آنجا یکی از کارآموزان ارشد کلاهش را به مایک میدهد و اینجا است که مایک تصمیم میگیرد وارد شرکت هیولاها شود. سالها بعد، مایک بالاخره وارد دانشگاه هیولاها میشود...
* * *
محصول پیکسار بودن تضمین کننده ی حدی از استاندارد است که حتی ضعیف ترین انیمیشن های محصول این کمپانی هم از آن پایین تر نیامده اند. پیکسار اکنون یکه تاز عرصه ی انیمیشن، جایگاهی را اشغال کرده که قبل تر از آن کمپانی دیزنی بود؛ کمپانی ای که البته با خریدن پیکسار و پخش محصولات آن به نوعی امروز نیز پیگیر دغدغه ی دیرین خود است.
در تاریخ سینما به ندرت نمونه های سینمایی ای یافت میشوند که قسمت دومشان از قسمت اول بهتر یا حتی در حدواندازه ی آن باشد؛ البته اینجا ما در واقع با پیشدرآمد داستان فیلم اول یعنی «شرکت هیولاها» (2001) روبه روییم. داستان از همکلاسی بودن مایک و سالی در دانشگاه و رشته ی وحشت شروع میشود و این که هرکدام چیزی را دارند که دیگری ندارد: سالی فینفسه ترسناک است و خیلی راحت وارد دانشگاه شده، ولی خود را بی نیاز از آموزش و مطالعه میداند و موجودی بیخیال معرفی میشود که سر کلاس حتی یک مداد هم با خود نیاورده! از سوی دیگر، مایک، هیچ وجه ترسناکی ندارد، اما سختکوش و دقیق است و سالها زحمت کشیده تا به اینجا رسیده. در درجه ی اول، تنش هایی که بین این دو به وجود می آید است که درام را جلو می برد. اما از آنجایی که مخاطب فیلم اول را دیده، می داند که در پایان این فیلم قرار است دشمنی این دو به دوستی بسیار عمیقی تبدیل شود و این دو در آینده هردو استخدام شرکت هیولاها و البته بهترینِ آنجا خواهند شد؛ پس وقتی پایان کار از پیش معلوم است، مهمترین وظیفه ی خالقان اثر ، طراحی روند این ماجرا بوده.
از اینجا است که تفاوت سطح اصلی این فیلم با قسمت اول آشکار می شود: در قسمت اول رابطه ی پیچیده و جذاب این زوج با بو، دختری از دنیای انسانها، عمق ویژه ای به کار بخشیده بود؛ اما اینجا صرفا با رقابت های مدرسه ای و در نهایت در حد مسابقه روبه روییم؛ مسابقه ای که البته بسیار جذاب و هیجان انگیز است، اما عمقی به فیلم نمی بخشد. درواقع روایت فیلم درمجموع چندان غنی نیست و فیلم بیشتر متکی به ماجراهای در لحظه جذاب است که عقب جلو کردن یا حذف یا تغییر بعضی شان به فیلم لطمه ی بزرگی نخواهد زد. (مقایسه کنید با «بالا» که همان 4 دقیقه ی اولش شاهکاری کامل بود و آن قدر از نظر داستانی غنی که خود میتوانست برای یک فیلم کامل کافی باشد و بعد باز همانجا از آغاز سفر پیرمرد و پسربچه تا رسیدنشان به مقصد، خود یک فیلم کامل و باز از بقیه ی فیلم و ماجرای فروپاشی تصویر فهرمان می شد جداگانه یک فیلم کامل درآورد) درمقابل این سیر حوادث، مواردی چون متحول شدن ناگهانی سالی و یا تغییر جهت رندل (مارمولکی که غیب میشود) آنقدر سرسری و بی مقدمه برگزار می شوند و فیلم هم سریع از روی آنها می گذرد که عمقی به فیلم اضافه نمی کنند.
درنهایت باید گفت اگرچه «دانشگاه هیولاها» جزو برترین فیلمهای پیکسار (در رده ی آثاری چون «داستان اسباب بازی»، «شرکت هیولاها»، «وال.ای» یا «بالا») نیست، اما فیلم مفرح و سرگرم کننده ایست که یک بار دیدنش حتما توصیه می شود.
سهند الهامی
* * *
کارگردان: دن اسکنلان
فیلم نامه: دن اسکنلان ، دنیل گرسون ، رابرت ال برد
موسیقی متن: رندی نیومن
صداپیشگان: بیلی کریستال ، جان گودمن ، استیو بوشیمی ، هلن میرن